![]() |
سلام خوبید همگی
دلم براتون تنگ شده بود
الان من انچنان خوشحالم که میتونم خودمو از پنجره شوت کنم بیرونسوپرلیدی
خیلی خوفه
چیزیم نمیشه فقط شاید دست و پام بشکنه همین
یه خبر خوب یه خبر بد:
خبر خوب:امتحانام تمومیدخیلی خوشحال بیدم بالاخره تموم شد و ما دوباره بیکار شدیم
بازم میگم خیلی خوفه
خبر بد:کلاس زبان میرم هنوز امتحان فاینال زبانم موندهپنجشنبه است
من چطوری بخونم نمیشه
حوصله نداشته بیدممیخوام یه هفته کلا استراحت کنم
خسته شدم بابا
فرناز احساس داره فرناز احساس...
نمیبنی کچل شدم؟؟ایناها نمیبینی؟؟
مگه زبونم لال کور بیدی؟؟؟
-----------------------------------------------------------------------------------------------------
من اصلا دیگه کلاس زبان نمیرم
ابروم کلا شوت شد رفت هوا
کلاسم ساعت 5:30 شروع میشد من ساعت 5:25 تازه از خواب ناز عصر بیدار شدم جا شما خالی خیلی کیف داد
بعد وقتی دیدیم ساعت چنده درحد یه میگ میگ اماده شدم رفتم پایین بریم کلاس:
حالا به محض اینکه رسیدم هنوز تو نیومدم معلم گرام گفته 4 دقیقه دیر کردی منم کاملا خونسرد رفتم نشستم روی صندلی
بعد همون لحظه صدام کرد برم درس جواب بدم.خلاصه خوننده ای که شما باشی ما با اعتماد به سقف فراوان رفتیم درس جواب بدیم
به ناگه دیدیم بچه ها دارند هرهر به ما میخندند اقا هم یه خودشو یه جوری کرده بود نزنه زیر خنده که مثلا حواسش به من نیست یه جورایی کوچه علی چپ.
همون لحظه اعتماد به نفسمان ته کشید خدارو شکر درس پرسیدنش هم تموم شد رفتم نشستم یه دفعه بغل دستی ام پقی زد زیر خنده گفت دختر حواستو تو اشپزخونه جا گذاشتی سر دیگ مامان یا تو توالت
منم گفتم هان؟؟؟!!!
خندش بیشتر شد و گفت:دکمه های مانتو رو بالا پایین بستی
من بدبخت همون لحظه تازه فهمیدم چه خبر شده یه ور مانتو رفته بود بالا یه ور اومده پایین اصن یک وضعی
بعد همون لحظه خودم نفهمیدم چی شد یه دفعه بلند سر کلاس گفتم:وای!!خاک عالم
اول بچه ها بر و بر نگام کردند بعد کلاس به معنای واقعی کلمه ترکید
منو بگو میخواستم اون لحظه سرمو بکوبونم به دیوار پخش دیوار شه
تا اخر کلاس به طور نامحسوس نشستم جیک هم نزدم حواسا به طرف من پرت نشه
بعدشم بدو از کلاس زدم بیرون چادرم نداشتم مردم هی داشتن نگاه میکردند خاک تو سرشون هیز هاتا حالا ادم مانتو داغونی ندیده بودند خو؟؟؟
حالا خدارو شکر اومده بودند دنبالم مثل میمون خودمو پرت کردم تو ماشین
حالا هم هی مامانم داره میگه اشکال نداره پیش میادهی من میگم نه
وای خدا دفعه ی بعدی چطوری برم سر کلاس؟؟
ماماننننن
-----------------------------------------------------------------------------------------------------------
خداوند نظر ندهندگان را دوست نداردنظر بدید به بهت بستنی سعود کنید
بله بستنی تو این هوای داغ خیلی میچسبه
گفتم هوای داغووووخخخخ لامصب کولرگازی هم روشن میکنی با کولر ابی هنوز هوا داغه
گرررررررررررررممممههههبستنی میخوام
با طعم کاکائو و گردو
قیفی هم باشه
واایییی ولم ضعف رفت...
الانم دارم الوچه میخورم اینم عکسش
عینهو الوچه ندیده ها
بچه ها نظر بذاریددل این دختر معصوم رو شاد کنید
راستی بچه ها میخوام یه بخش شکلک و اینجور چیزها هم بزارم تو وبلاگ.
یه نظرسنجی راه انداختم خوشحال میشم توش شرکت کنید و بگید نظرتون چیه.
خیلی ممنونم از شما
نظرات شما عزیزان: